بعضی از بحثها و نظرات در طول تاریخ همیشه وجود داشته و میشود صحبت راکد پای میزهای غذا را با آن پر کرد و همیشه پای بحث آن وجود دارد … مثلا اینکه زنها بهترند یا مردها؟ آیا دخترها حسود تر از پسر ها نیستند؟ آیا حقوق زنان را مردان رعایت میکنند؟ … در بحث مهندسی که ما فعالیت میکنیم هم این بحث که گاهی شیرین و با نمک و گاهی آزار دهنده میشود همیشه وجود دارد که چه کسی حرف اول علوم مهندسی را میزند و مادر علوم مهندسی است … اینکه عمران مادر علوم مهندسی است را دوستی می گفت … پاسخ دادم پس معماری هم حتما پدر علوم مهندسی است اما حاصل این ازدواج علومی هستند مثل مکانیک و برق که هیچ ربطی به ماجرا ندارند! حقیقت ماجرا این است که قدیم علوم پزشکی (علم بدن) و علوم انسانی (علوم عقلی) وجود داشت … در رسته ساختمان هم معماری وجود داشت کم کم و با توسعه علم، علومی پا به عرصه وجود گذاشتند که در جایگاه خود همگی مهمند و ارزشمند و بعید میدانم یکی مادر یا پدر دیگری باشد … صحبت دوست عزیز سلمان را بخوانید و …
من خودم مهندس عمران هستم. من از این نظر حمایت میکنم که که معماری در سطح لیسانس یک رشتهی مهندسی نیست. آخه اصلا زیر نظر دانشکدهی هنر است!! به نظر من معمارها تو سطح لیسانس مهندس نیستن بلکه تعدای از درسهای مهندسی عمران رو برای درک بالاتر از رشتهی خودشون یاد میگیرن. درسهایی هم که از مهندسی عمران قرض گرفتن و میخونن، متمایل به قصهپردازی هست تا ریاضیات. مثلا یک سازه رو تحت زلزله بررسی میکنن بدون فرمول !! و فقط میگن که اگه سازه لاغر باشه فلان طور میشه! بدون فرمول و اثبات و …
در ضمن بگم که خیلی از رشتهها الکی اسم مهندسی گذاشتن روش!! مثلا رشتهی مهندسی ترویج و آموزش کشاورزی !!!!!
معمار یا آرشیتکت … آیا معماران “مهندس” هستند ؟ مهدی مطلق ۱۳۹۰/۰۶/۰۶ at ۳:۰۵ ب.ظ | در پاسخ به سلمان.
دروسی که معماری در ارتباط با سازه ساختمان میخواند، صرفا جهت آشنایی است. مشابه با دروسی که عمران در ارتباط با نقشه کشی و طراحی میخواند که صرفا جهت آشنایی است. تعریف مهندس چیست ؟ دانستن فرمول برای محاسبه اسکلت؟؟ معماری در درون خود واژه مهندسی را داراست و مسلما ساختمانی در تمام مراحل طراحی و اجرا به خوبی پیش خواهد رفت که در راس هرم طراحان و سازندگان، یک مهندس معمار هدایت کننده طرح باشد.
من علاقه ای به دانستن فرمولهای زلزله ندارم. اما ساختمان را ما طراحی میکنیم. طراحی برق و مکانیک و سازه را ما هدایت میکنیم و فقط مهندسین معمار هستند که در تمام مراحل طراحی و ساخت از همه جنبه های هر چهار رسته دخیل در این امر باید آگاه باشد و ارتباط بین چهار گروه را برقرار کند. در غیر این صورت ساختمان حتما به مشکل می خورد. چگونه سرپرست و طراح یک پروژه مهندسی، مهندس نیست؟ به صرف فرمول زلزله؟…
ساختمان را مهندسین معمار طراحی میکنند (مثل یک بدن)، اسکلت آنرا مهندسین عمران، سیستم آبرسانی و تهویه را مهندسین مکانیک (رگها و کانل هوا و گوارش) و تاسیسات برقی را مهندسین برق (سلسله اعصاب). هیچ رشته ای جایگزین رشته دیگر نیست.
چرا سر روی گردن قرار دارد؟ چرا دوتا چشم داریم؟ چرا گوشها در طرفین قرار دارند؟ چرا لبها چندین کاربرد عملی دارند و زیبا هم هستند؟چرا ۵ تا انگشت داریم؟ چرا ابرو داریم بالای چشمها؟ چرا روی دو پا راه میرویم؟ اینها را معماران مهندسی کرده اند.
چرا ستون فقرات داریم؟چرا دستها اسکلت دارند؟ چرا استخوانهای دست و پا چند تکه هستند؟ وزن بدن روی دو پا چگونه تقسیم شده است؟ فشاری که روی پاشنه پا وارد میشود چگونه محاسبه شده است؟ اینها را مهندسین عمران پاسخ گفته اند البته با هدایت و خواست معماران … اگر دست مهندسین عمران بود بهتر بود ما روی چهار دست و پا طراحی شویم تا بارها خوب توزیع شود اما سر این قضیه بحث شده است.
چرا دریچه های ورودی غذا و هوا به خوبی در گلو تنظیم شده است و هنگام غذا خوردن خفه نمیشویم؟ چگونه فشار پمپاژ خون در تمام بدن تنظیم شده است؟ موتورخانه قلب چگونه ۷۰ سال بی وقفه کار میکند؟ موتورخانه هضم و جذب غذا چگونه محاسبه شده است؟ اینها را مهندسین مکانیک پاسخ خواهند گفت. اما چه کسی تعیین کرده که دریچه دفع فاضلاب کجا باشد؟ اگر دست مهندسین مکانیک بود یک دهان برای هوا داشتیم یکی برای آب و یکی برای غذا، اما اینکه همه اینها یکجا دیده شده با نظر مهندس معمار بوده و سر این قضیه بحث شده است. میزان بار قلب و دستگاه گوارش را چه کسی به سازه منتقل کرده و با او تعامل کرده است؟ مهندسین معمار.
چگونه گرمای اطو از نوک انگشت به مغز منتقل میشود؟ اتاق کنترل مغز چگونه کار میکند؟ چگونه سیستم تعادل بدن روی گوش نصب شده است؟ چگونه گوش ها جهت صدا را تشخیص میدهند؟ دوربین چشم چند مگا پیکسل است؟ اینها را مهندسین برق طراحی کرده اند… چرا دو تا چشم داریم؟ و چرا یک چشم جلوی سر و یکی پشت سر نباشد؟ این تشخیص مهندس معمار است. چگونه سیستم تعادل به ماهیچه ها و اسکلت مرتبط شده؟ این تعامل را مهندس معمار بین برق و سازه برقرار کرده است.
برادر عزیز مهندس عمران … هر وقت بدن انسان مثل این کارتونها و فیلمهای ترسناک به یک اسکلت مرده تبدیل شد شما حرف اول در علوم مهندسی هستی اما بدن زنده یک ساختمان به چهار رسته مهندسی احتیاج دارد. والسلام
بچه ها می شه از کارشناسی مهندسی شهر سازی، برای کارشناسی ارشد، مهندسی معماری خوند!!!!؟، اگه میشه چه گرایشی براش(مهندسی شهر سازی) خوبه!!!!؟
سلام سوالی داشتم جایی بهتر از اینجا پیدا نکردم
تازه کنکور دادم و در مورد رشته ی معماری تحقیق میکنم .این رشته هنر میخواد خلاقیت میخواد ….ایا باید نقاش ماهری باشی؟
میشه بگی کدوم رشته سخت تره.از لحاظ درسی.چون من ریاضی دبیرستان رو به زور با ۷ قبول شدم و کلا از ریاضی فقط جدول ضرب رو بلدم.اگه بیام دانشگاه میتونم بخونم.
تو هر رشته ای که هستید فقد باید زرنگ باشید همین
ببخشید میشه بیشتر توضیح بدهید؟ این زرنگی یعنی چی؟ تو درس یا توی کار؟ تو دزدی یا تو وجدان؟ کلاً مساله رو باز کنید.
آقا این حرفارو ول کنین برین درستونو بخونین..که این حرفا نون وآب نمیشه..ولی در کل ..پرچم معماری بیش تر از اونی که فکرشو کنین بالاست..بدون شک..وسلااااااااااام
به نام خدا
سلام
من هم استعداد عمران و هم استعداد معماری را دارم
مرد هستم
می خواهم پس از اتمام تحصیل خودم برای ساخت و فروش ساخت و ساز انجام دهم
رشته عمران یا معماری بخوانم ؟
تشکر می کنم اگر کسی بزرگواری کند و نام رشته رو برایم پیامک بزنه ۰۹۳۵۴۰۷۵۸۹۸
از نظرات همه استفاده کردم و به خودم اومدم!!!من رشتم معماری الان ترم ۶ هستم ولی هنوز که هنوزه تو ستون گذاری طرحام مشکل دارم دیروز تو دانشگاه با یکی از دانشجوهای ترم آخر عمران هم صحبت شدم که اونم دقیقا از این مینالید که چرا شما دانشجوهای معماری نقش سازه تو طرحتونو نادیده میگیریدو کتابای دکتر گلاب چی رو بهم معرفی کرد تا بخونم امروزم که این نظراتو دیدم واقعا به خودم اومدم…:| مرسی از سایت فوق العادتون:)
چه بحث داغی!
من واقعا موافقم……….
مهندس در مفهوم Engineer به انگلیسی کسی است که کار فنی انجام دهد ، بحث بحثه ریاضی دانی و هندسه دانی نیست ، این امر مشابهت اسمی است :
An engineer is a professional practitioner of engineering, concerned with applying scientific knowledge, mathematics and ingenuity to develop solutions for technical, social and economic problems. Engineers design materials, structures and systems while considering the limitations imposed by practicality, safety and cost.[1][2] The word engineer is derived from the Latin roots ingeniare (“to contrive, devise”) and ingenium (“cleverness”).[3][4]
Engineers are grounded in applied sciences, and their work in research and development is distinct from the basic research focus of scientists.[2] The work of engineers forms the link between scientific discoveries and their subsequent applications to human needs and quality of life.[1]
از ویکیپدیا
———-
مهندسین معمار انسانهای آزاد ، راحت ، کمتر مقید ، خوش ذوقی هستند ولی در ایران اکثر آنها افرادی هستند که حوصله درس خوندن ندارند ، بیشتر دنبال فیلم و عکس نگاه کردن هستند تا خواندن کتاب های قطور ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ صفحه ای.این امر است که مشکل بین عمرانی ها و معماران را به وجود می آورد.شما فرانگ گهری را نگاه کنید ، اول مهندس عرمان بود بعد شد مهندس معماری و درک عالی از سازه دارد.نرمن فاستر و اینگونه معماران برجسته که میدر و لیدر هستند از شکم مادرشان لیدر نشدند ، پدرشان درآمده اینقدر کتاب های مختلف حتی مباحث دینامیک سازه و زلزله خواندند ، مباحث ریاضایت پیشرفته مهندسی ، مکانیک خاک ، طراحی اعضاء سازه ای ، آشنایی و تسلط بر روابط آیین نامه حتی کشورهای مختلف و …………
عزیزان ، مهندس شدن چه عمرانیش چه معماریش به ۴ تا جزوه نحیف ۳۰ صفحه ای بی محتوا که استاد بیسوادی هم که تدریسش می کنه از یکی دیگه کش رفته نیست.مهم اینه که اکثریت مهندسین امروزی (به خصوص مهماری) ساندویچ خور هستند ، یعنی دنیال راحت طلبی و قایم شدن پشت همین الفاظ هستند تا آنکه برن اینقدر کتاب بخونند تا عینکی شوند.
یک شوالی دارم ، خداوکیلی چند تای شما کتاب تایم سیور ها رو خوندین ، منظور ورق زدن عکس نگاه کردن نیست ، خوندن خط به خط با مارکر و درک مفایهم است.همه می گویید برو بابا حوصله داریا ….. ، ولی این مشکل است.
مهندس بودن به اخم کردن ، حرف زدن ، قیافه گرفتن ، داد زدن ، سیبیل گذاشتن و اینجور چیزا نیست ، فقط به علم و دانش و درک انسانه ، و متاسفانه یا خوشبختانه این امر صرفاً یادگرفتنی از راه مرارت کشیدن و مطالعه ساعت های زیاد است ، نه آنکه تا رفتی تو دانشکده معماری دیگه تموم شد ، شدی مهندس معمار.
من در خارج کشور که نگاه میکنم ، مهندسین معمار فوق العاده سخت کوش و با سواد تر از ایرانی ها هستند.اونها معمار واقعی هستند.افراد با تجربه و سختی کشیده.کسانی در کارگاه های اجرایی پایشان طاول زده است.نهآنکه پشت یک میز قشنگ بنشینند و قهوه بخوردند و چهارتام خط بکشند ، به طوری که کاملاً با اجرا و مفاهیم سازه ای طراحی غریبه باشند.البته من قصد توهین به منهدسین زحمت کش و با تجربه معمار را ندارم ، مطمئناً اونها تاج سر ما هستند.
مشکل اصلی مملکت ما اینه ، فکر میکنیم ما یک چیز دیگه هستیم ، فوق العاده ایم ، خیلی می فهیمیم ، بقیه نیاز به خوندن دارن و لی ما از شکم ننمون بلیدم ، بقیه احمق و نفمن و ما فقط می فهمیم ، دنیال دور زدنیم و راه میان بریم ، کارمون با یک جزوه چسکی که به بچه نشون بدی از خنده روده بر میشه راه میفته.خودمون را گول میزنیم ، پشت شعار های رنگین ونگین قایم میشیم.تو همچین جامعه ای معلومه که تنها راه اینکه بیسواد ها چون اکثیرت رو تشکیل میدهند همدیگر رو تایید میکنند.در واقع اون بدبختی که بیشتر میخونه بخاطر حسادت و نظر تنگی و بخل ورزیدن له میشه ، شایدم ۱۰% اونها بیان بالا و بشن پیرنیا ها.البته باید پوست کرکیدیل داشته باشن که راهشون رو ادامه بدن.
بله واقعیت اینهاست که من میگم.بعد هم طرف میره تو اجرا اینقدر گند میزنه و با افراد بیسواد مثل خودش کار میکنه که به قول خودشون آداپته میشه و قلق های اجرایی رو یاد میگیره.چرا این رو میگم؟ چون وقتی پاتو بزاری از این مملکت بیرون هیچ کس مهندسی عمران و معماری تو رو قبول نداره (بیشتر توی اجرا تا تئوری) و بهت میگن مهندس جهان سومی.باید بری از صفر شروع کنی ، چون حقیقتاً تویی که مهندسی نمیدونی دقیقاً یک بنای آجر کار چطوری باید ملاط درست کنه و بند بین آجر ها رو پر کنه ، چه برسه به مباحث پیشرفته تر.باز هم میگم ، بهتون بر نخوره و به خودتون نگیرین ، یه تلنگوریه به بعضی ها که اینقدر خودشونو باد کردن که دارن عین بالون میرن تو اتمسفر.این یک نیش تریه که اونها رو یک ذره بلرزونه.البته باز هم میگم ، مشل ما تنبلیه ، یک کتاب قطور که بزارن جلومون چشممون سیاهی میره ، بعد چکار میکنیم ؟ آسانترین کار دنیا ، کپی کاری از روی بقیه.چه مهندس عمرانش ، چه معماری.میریم تو منابع ، کتابخونه یا الآن که آسونترش اینترنت هست ، یه سرچ ساده و بله ، استادتم که اینقدر بوقه که بلد نیست کامپیوتر رو روشن کنه میمونه انگشت به دهان که تو چی جوری این کار را انجام دادی.
فقط مساله اینکه آدم وجدانش درد می گیره ، که آیا خودت رو هم می تونی گول بزنی؟ نه ….
الته کم که می آریم انگشتمون را طرف دیگران می گیریم ، اگر من بیسوادم ، خب اینها هم بیسوادن.خیر ، راهش این نیست.
البه تقصیر سیستم آموزشی طوطی وار درس بخون بیا نمره بگیر ، کاغذ پر کن ، شر و ور حفظ بکن هم هست.زرنگ واقعی اونه که کتاب بخونه ، زجر بکشه ، خودشو از جهان سومی بودن بیاره بیرون ، نه اونی که ۲ شب مونده به امتحانش بره جزوه رو حفظ کنه.
انشاء ا… که حضرات حرف های من رو با دیده ای باز بپذیرند و به کسی بر نخورد.
دیگه میبخشید ها
@معماری یا عمران, نوشته شما با اندکی اصلاح زیر عنوان “مهندس کسی است که کار فنی انجام دهد” در وبگاه ارائه شد. سپاس از شما
یک مهندس معمار ذهنش رو فقط درگیر فرمول و ریاضی نمیکنه یه جای خالی هم برای خلاقیتش و طراحی هاش می ذاره تا بقیه کارو مهندسین عمرانی عزیز انجام بدن!!پس اونم درگیره با ریاضی و هندسه و..هست اما خلاقیت هم داره در کنارش برای همین هنریه.و من افتخار می کردم حتی اگه به ما هنرمند می گفتن تا مهندس! 🙂
درود بر شما…اهاااا…خوب گفتی
به عنوان یک مهندس مکانیک، حصور دوست عزیزم عرض میکنم ک رشته ای ک ریاضیات رو گسترده نخونه، مهندسی نیست!!! ریاضیات زبان طبیعت هستش، اشراف بر ریاضیات یعنی اشراف بر محیط!!!
به نام تک معمار هستی
امیدوارم عمرانیها بتونن این فرمولو درک کنن.و اهمیت معمارو بفهمن
در تمام طول تاریخ همواره از از معماران یاد شده برای مثال *** در بنای کاخ های هخامنشی غیر از مصالح و مواد که از همه ولایات تابع وارد می شد بعضی معماران مصری و حتی یونانی هم ظاهرا شرکت داشته اند (کتاب روزگاران ص ۱۳۱ خط دوم نوشته دکتر عبدالحسین زرین کوب) *** دوستان عمرانی که در زمینه مهندسی و طراحی ادعا دارند با سند تاریخی از رشته شون دفاع کنن. چرا در هیچ کجای تاریخ اسمی از عمران دیده نمیشه .خیلی سوال بزرگیه برام
معماری یک رشته پایه و گسترده است،
به نظر شما اگر یک مهندس معماری فضایی رو خلق نکنه جایه کار برای دیگران هست؟
اصلا واژه مهندس یعنی چی؟ و این کلمه از کجا اومده؟
کاملاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان موافقم
سلام من خودم دانشجو معماریم اما دوستای عمرانی و مکانیک و برق و صنایع و اینا زیاد دارم مثلا یکی دوستام ارشد عمران شریف میخونه پسر خالم لیسانس برق یزد اون پسر خالم ارشد مواد شریف داره یکی دوستام دکتری مکانیک امیرکبیر پس اصولا نا اشنا با مهندسان نیستم خودمم که مهندس معمارم در مورد مهندس بودن یا نبودن معمارا همین بس که در حین انجام یک پروژه معماری و ساختمون سازی همیشه معمار سرپرست گروه و مدیره که دارای علمی جامع در هرزمینه ای از سازه تا تاسیسات تا طراحی و عناصر و جزئیات پس اگه قرار بر مهندس بودنه معمار مهندس تر از بقیس!!! و نیازی به دونستن محاسبات ریاضی نداره در محاسبات سازه ای چون اون باید طرح سازش پایدار باشه محاسبات با عمرانیاس تاسیساتم همینطور دلیل زیر مجموعه هنر بودن معماریم همین بس که در ساختمونای طرح معماراس که ادم با اسایش و ارامش از زندگیش لذت میبره نه مثل طرح بعضی دوستان عمرانی محکوم به زندگی فقط دارای اسایش جسمانی باشه در کل همه خوبن
هر رشته ای ارزش خود را دارد از جمله معماران عزیز اما باید بدانیم در کشوری مانند امریکا معماری جزو رشته های مهندسی نمی باشد
این تمثیل را از این جهت استفاده کردم که از چهار رشته اصلی مهندسی که ساختمان سازی با آن در ارتباط است، معماری در تعریف جایگاه خود و توجیه سه رشته دیگر با سختی مواجه است. در شرکتهای مشاور، در هنگام طراحی و تولید نقشه ها، دیر یا زود سه رشته دیگر به اهمیت و لزوم هدایت پروژه توسط معمار طراح پی می برند، اما در محیط اجرا و کارگاه … گاهی معماری را در حد نازک کاری تنزل می دهند و این مساله در خیلی موارد آسیبهای جدی به طرح وارد میکند. از این رو سعی کردم به دوستان توضیح دهم در طراحی ساختمان، نازک کاری و حتی رنگ در درجه دومی از اهمیت قرار دارد کما اینکه در طراحی انسانها، خداوند یک نفر را با گرانیت سیاه نماسازی کرده یک نفر را با سنگ چینی سفید درجه یک … یک نفر چشمهای درشت دارد یکی ریز ولی کسی چشمش پشت سرش نیست. و منظور از طراحی این دومی است. کلا درک درستی از رشته معماری در بین چهار رشته مهندسی همکار، وجود ندارد… بحث من تفاوت نیست، اثبات هم نیست … فقط خواستم درک درستی از جایگاه معماری در طراحی ساختمانها به دست دهم…
ببخشید ها ، ولی علم ساختمان با بدن انسان و آفرینش انسان و خداوند قابل قیاس نیست و این قیاس مع الفارغ است.در اجرا باید تا مرحله اتمام اسکلت و دیوار چینی و اعضاء اصلی سازه ، مهندس عمران (تصحیح کنم ، مهندس سازه) نظارت کنه ، از آن به بعد ترکیب مهندس عمران و معماری که هر دوشون باید با سواد و با تجربه باشن.
علم سازه علمی نیست که بشه با علم دیگری آنرا مثال پیش پا افتاده زد و به کبد و چشم و روده و حلق و گوش مثالش زد.این مثال ها در ظاهر خیلی دلربا هستند ولی کار پیش نمی برن.مشکل ما در همین حرف هاست.ما همه چیز را می خواهیم بیش از حد ساده کنیم.هر چیزی تا این حد قابل ساده سازی نیست.ساده سازی بیش از حد و در قالب نا متجانس گنجاندن مطلب کانسپت را به زوال میدهد.به عوض ساده سازی باید سطح سواد و درکمان را بالا ببریم.این مشکل با “حرف زدن” حل نمی گردد ، اگر حل می شد تا الآن این همه سرش بحث و گفتگو نبود.
این سیکل باطل باید یک جایی از بین برود.
جسارت به خیلی ها نشه ها ، من عوض آنکه که از کلیشه های کتاب ها و حرف های دیگران که در کتاب ها آمده و تمثیل ها کهنه استفاده کنم ، به شما حرف و درد دلم را با زبون بی رودرباسی می گویم.
انشاء ا… که “هر آنچه که از دل برآید ، بر دل نشیند.”
باز هم میگم ، به کسی برنخورد دوباره.
رویکرد سومی که در این پست نسبت به موضوع ارائه شده شیوه ای است که در قالب یک “تمثیل” به بررسی نوع فعالیت معمار، محاسب، تاسیسات برق و غیره می پردازد.این شیوه نقد نیزاگر چه از بند دیدگاه گذشته گرایانه خلاص شده است اما کاستی های مهمی نیز دارد. اولن روشن ساختن تفاوت های عملکردی رشته های عمران برق مکانیک و معماری اگر چه لزوم هر کدام را نشان می دهد اما به پرسش اصلی بحث {به تنهایی } کمک چندانی نمی کند. دومن “تمثیل” صرفن روش محتاطانه ای برای نزدیک شدن به موضوع است نه روش معتبری برای رد یا تایید یک قضیه. یعنی تمثیل استدلال نمی سازد و طرف مقابل به راحتی با تمثیل دیگری موضع ما را رد می کند. سوم انکه تمثیل یاد شده بر مشترکات چند حوزه که علی القاعده باید مفهوم یا حوزه مهندسی باشد اشاره ای ندارد بلکه بر تفاوت های انها متمرکز است در نتیجه نمی تواند مبنای مناسبی برای شناسایی مفهوم مشترک {مهندسی} قرار گیرد.
گاهی اختلاف بین گذشته گرابان است. یکی {مثلن سلمان } می گوید: منشاء مهندس از هندسه است و هندسه جزء ریاضی است پس مهندس کسی است که ریاضیات می داند. و ریاضیات یعنی فرمول دانستن و از این قبیل. و البته این نگاه گذشته گرایانه با بی توجهی محض به مبانی تجربی علوم ترکیب شده دیدگاهی مردود , ایده الیستی و شخصی از موضوع بدست می دهد. مهندسی یعنی فرمول های ریاضی مهندسی عمران !!!!!.
صورت دیگر این دید گذشته گرایی همان چیزی است که از مرحوم پیرنیا نقل شده است و توسط دیگران در این کامنت ها هم دنبال میشود و اگر چه همانند دیدگاه سلمان و براساس مشی گذشته گرایی منشا مهندس را در هندسه می داند. هندسه را به ریاضیات تعمیم نمی دهد و بلکه ان را به تناسبات و… محدود می کندوبه علت همین مبنای نادرست به این نتیجه گیری افراطی و ایده الیستی می رسد که فقط معمار مهندس است!!!
هیچکدام از این دو دیدگاه {چون در بنیان گذشته گرایانه مشترکند }قادر به طرح درست مسئله نیستند و لذا قادر به ایجاد چشم انداز و تصور روشن و حل تنازعات نمی باشند.
یه عنوان مثال می گوید “از انجا که منشا واژه مهندس از هندسه می اید پس مهندس کسیست که هندسه می داند. و حوزه مهندسی حوزه فعالیت کسانی است که هندسه می دانند.” واز این قبیل. منشاگرا یی رابطه واژه یا شیئی یا پدیده با مفهومی که ان واژه یا شیئی یا پدیده , نمایندگی می کند {یا به ان ارجاع می دهد } , رابطه ای علت و معلولی تلقی می کند که در طی زمان و بر حسب مکان تغییر نمی کند. منتقدین چنین تلقی را نمی پذیرند. اولن رابطه شیئی و مفهوم را نه علت و معلول بلکه رابطه “دلالت ” می دانند و دومن روش منشایابی “فرم” را برای درک یک “مفهوم” ,ان هم به شیوه ای ایستا, ناکافی و به تنهایی گمراه کننده می دانند. دیدگاه های منتقد تاریخ گرایی بر ناکارایی این دیدگاه تاکید و براولویت توجه به “کارکرد” و “نقش ساختی ” شیئی یا پدیده یا واژه در شبکه عینی موجود تاکید می کنند.
مباحث فوق در مورد موضوع گفتگوی این پست , به این معناست که مهندس را از طریق شناخت “حوزه مهندسی” می توان تعریف کرد و حوزه مهندسی را اولن از کارکرد آن و دومن از طریق مشخص کردن نقش این حوزه در میان سایر حوزه های تعریف شده می بایست شناسایی نمود.
در بند ۴ , دو کامنت قبل , به رابطه بین مولفه زبانی و” مفهومی” که ان مولفه زبانی حمل می کند ,اشاره کردم . در بین تاریخ گرایان سنتی گرایشی وجود دارد که معتقد است برای شناسایی ماهیت یا ذات یا هویت اصلی یک شیئی یا پدیده یا واژه ,کافیست به ردیابی منشا، ان در گذشته بپردازیم. “منشا؛ گرا یی” نظریه ای است که این عقیده را مستدل می کند.
گونه افراطی این نظریه ” منشا ” را همان “هویت و ماهیت ” و این دومی را همان “مفهوم ” تلقی می کند . در نتیجه برای اشنا شدن با مفهوم هر پدیده یا شیئی یا واژه رجوع به ریشه و منشا را لازم و کافی می داند.شیوع وسیع گذشته گرایی و فرق مختلف ان از جمله منشاگرایی ,*اگاهانه یا نااگاهانه ” صفت مشخصه تفکر روزمره جوامع است و در بعضی جوامع که محیط علمی مساعدی حکمفرما نیست. ,این شیوه تفکر برجامعه شبه علمی نیز حاکم میشود.
دوست عزیز این متن و قرار تو سازمات ملل بخونی؟!!!!!!! take it easy
………من تمام سعیم را برای کمک به شما کردم …اما این زمانی مفید و نتیجه بخش خواهد بود که شما هم بخواهید به خودتان کمک کنید……..۱
خودشیفتگی شخصیت از واکنش افراد به اظهارنظر دیگران روشن می شودونه از اظهارنظر صرف نسبت به موضوع.
طبیعی است که افراد در مورد موضوع واحد نظرات متفاوت و متضادی داشته باشند. یکی عقبده دارد زبان تنها ابزار ارتباطی انسان هاست و دیگری اظهارنظر مخالف و متضاد می کند که زبان تنها ابزار ارتباطی انسان ها نیست. و این اختلاف عقاید فوق العاده طبیعی است{.شیفتگی ما به عقاید و نظراتمان از نوع واکنشمان به عقاید و نظرات مخالف اندازه گیری میشود} وتنها در صورت :
الف _ دانستن آداب اخلاق و داشتن ادب و احترام دائمی نسبت به دیگران وبه خصوص دارندگان نظر مخالف با ما که تنها کسانی هستند که ممکن است به ما کمک کنند تا بتوانیم انچه را که ظاهرن می دانیم مورد ارزیابی انتقادی قرار دهیم_
ب_ دانستن و رعایت آداب تکنیکی گفتگو , چیزی که یک گفتگوی حرفه ای و مفید و ثمربخش را از محاوره های کم ثمر و عاطفی و راکد جدا می سازد.
است که مدل تقریبی {اظهار نظر _ فحاشی و دعوا _لذت یا رنج عاطفی _ ارضا روانی عاطفی } که هیچ کارایی و نتیجه واقعی ومفیدی ندارد به مدل تقریبی{اظهار نظر _ ارزبابی و پرسش _ تحلیل و استدلال _ رد و تایید و نقد استدلال _ تحکیم نظر و یا ساختن نظر جانشین} که متوجه چیزی واقعی در جهان است تبدیل می شود.
به نظر میرسد شما درست به کامنت ارائه شده دقت نکرده اید من سخنی از زبان متعارف نکرد هام گفتم زبان- به طور عام و به معنایی دیگر “نشانه ” تنها ابزار ارتباطی است و این اساس علم “زبان شناسی ” یا “نشانه شناسی ” است که در دانشگاه در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری و بالاتر تدریس میشود و شما به راحتی آن دوست دیگرمان که تمام اقتصاد دانها و علم اقتصاد را زیر سوال میبرد تا خودش را ثابت کند علم “نشانه شناسی و زبان شناسی “را با جملات و کلمات نامفهوم و پراکنده و مغالطه آمیز به زیر سوال میبرید …دوست عزیز زبان تنها ابزار ارتباطی در بین انسانها است …لطفا کمی مطالعه بفرمایید…..(اگر دوست داشتید فوق لیسانس زبان شناسی در دانشگاه علامه تدریس میشود اساتید شناخته شده ای چون دکتر صفوی و دکتر سجودی از مدرسین شناخته شده آنجا میباشند……اینکه زبان خصلتی جند معنایی ابهام بر انگیز و تفسیرگر دارد بحث درست و در عین حال بسیار فلسفی و پیچیده است که در دهه های اخیر با استناد به دیدگاه های زبانشناسان و فلاسفه معاصر ( قرن اخیر و متاخر ترین آنها ژاک دردا )مطرح شده است و بنیان شکل گیری شیوه ها یا سبکها و یا گرایشهای آوانگاردی در وادی هنر و ادبیات تحت عناوین پست مدرن و دی کانستراکتیویسم و ……نهاد ه است و گفت و گوی دقیقتر در باره آن از حیطه سواد ناچیز من و حوصله این بخش خارج است و شما را به ماخذ فوق الذکر ارجاع میدهم …اما این موضوع به هیچ وجه این واقعیت را که زبان تنها ابزار ارتباط و انتقال معانی است را عوض نمیکند و هنوز بشر هیچ ابزار دیگری را که بتواند جایگزین آن شود را نیافته چرا که اساسا تنها وجه تمایز او با دیگر حیوانات همین زبان است و با آنکه ابزار دقیقی نیست اما تنها ابزار در دسترس است و محققین و اندشمندان مانند طبیبی که برای برای جراحی تنها تیغی را در دسترس دارند که دائم باید مراقب عدم آلودگی و استریل آن باشند باید دائم مراقب آلودگی این تنها ابزار در دسترس باشند ……بنابر این به نظر میرسد پاسخ به دیگر موارد مطرح شده توسط شما در خصوص زبان اتلاف وقت باشد …. و شما به گونه ای از کلمه گمراه کننده استفاده میکنید گویی حقیقت ناب را در دستان خود دارید و آنقدر به ناب بودن آن اطمینان دارید که نیازی برا ی اثباط آن نمیبینید ( از نشانه های اختلال شخصیت خود شیفته ) بر چه اساس شما خود مشخصه بین گمراهی و عدم گمراهی میدانید ( تو گویی پیامبری نزول کرد ه است )….در خصوص روانشناسی کودک هم به نظر میرسد دانش شما چندان بیشتر از مبحث زبان شناسی نیست …من ترجیح میدهم فقط شما را به سایتهای مربوط به دیدگاه های دکتر فرهنگ هلاکویی (روانشناس و جامعه شناس ) ارجاع دهم نه از آنجهت که من با این قلت دانش چنین تشخیصی داده باشم بلکه از آن جهت که به زبانی عامه فهم مفاهیم اصلی روانشناسی تربیتی را برای کسانی که بیشتر از خواندن و مطالعه به گفت و گو علاقه مندند تشریح نموده اند و بد نیست نگاهی به کتابهایی که برای کودکان ۳-۵ ساله تهیه میشود بی اندازید که چگونه مفاهیم بالا پایین زیر رو و غیره را به آنه می آموزند …..اما صحبت من در خصوص کودکستان کنایه از بچگانه بودن بحث بهتر یا بدتر بودن رشتها بود نه آن چیز عجیب غریبی که شما برداشت و تفسیر کرد ه اید .و اما به نظر میرسد اوضاع دانش و آگاهی شما در زمینه تاریخ هنر و معماری و مهندسی از دو زمینه دیگر ( یعنی روانشناسی و زبان شناسی ) غم انگیزتر باشد و من حیرانم از این همه اعتماد به نفس که به انسانی چنان جراتی را میدهد که با کمترین مطالعه به اظهار نظر قاطع و همراه با نفی همه و در همه زمینه ها میپردازد ( همچون آن دوست دیگرمان در سازمان ملل ) و این ممکن نمیشود جز با ابتلا شدید به اختلال شخصیت “خود شیفته ” ( نگاهی به مبحث “شخصیت خود شیفته ” مطرح شده توسط دکتر هلا کویی با ۵۰ مشخصه کمک مفیدی خواهد بود ) موفق باشید….
به نظر میرسد یکی دیگر از نشانه های اختلال شخصیت خود شیفتگی بر اثبات خود از طریق انکار همه چیز و همه کس بدون نیاز به استدلال و تنها با بازی نامفهوم و نا مربوط و بی معنا با کلمات و جمله ها استوار است و سخنان “یک دوست “گرامی بی اختیار مرا به یاد سخنان یک دوست دیگرمان در سازمان ملل می اندازد……..
۸_ماهیت دانش مهندسی در گذشته بر هندسه استوار نبوده است.در واقع جمله: ” ماهیت دانش مهندسی در گذشته بر هندسه استوار بوده است “چیزی بیش از یک همانگویی زبانشناختی نیست و هیچ معنای تجربی و قابل تحقیقی ندارد.
۹_ رعایت کامل و حتی خوب و قابل قبول ملاحظات تنظیم شرایط محیطی و ایستایی و عملکردی – فضایی معماری و …ممیزه و خصوصیت معماری گذشته نیست.
۱۰_ شاه کلیدی در کار نبوده ونیست.
۱_ زبان متعارف تنها ابزار ارتباطی بین انسانها برای انتقال مفاهیم و معانی نیست.
۲_زبان محاوره ای , زبانی نه چندان ساده و اسان ,پرابهام , چند معنایی , با حداقل قانونمندی و غیررایج در ارتباطات علمی است.
۳_زبان محا وره ای دقیقترین ابزار ارتباطی دردسترس نیست.
۴_رابطه بین واژه و مفهوم رابطه دلالت است و نه رابطه علت. روابط دلالت , روابطی تغییر یابنده . سیال. فرهنگی . کنایه ای وزمانمند_ دستخوش تغییر مداوم _ هستند. در نتیجه , ردیابی منشاء واژه , منجر به اخذ نتایج قابل استدلال در مورد مفهوم نیست. رایج ولی ناکافی و معمولن گمراه کننده.
۵_ شنیدن نظرات متضاد و مخالف بسیار مفید تر از شنیدن نظرات موافق و تایید امیز است.
پرسش نیز بیش از انکه متوجه نادانسته ها , باشد { چه کسی میتواند در مورد چیزی که نمی داند حرف بزند؟} متوجه دانسته های ماست.در واقع این تکنیک اصلی دانش است. پرسش نیز از “انسان” ها مستقیم یا غیر مستقیم انجام میشود و نه درودیوار.وقتی از انسان ها پرسش می کنیم ادب و احترام را رعایت می کنیم. اظهار نظر وعقیده ,متوجه شخص نیست متوجه نظر است. نیازی نیزبه استدلال ندارد { جزانکه مورد توجه قرار گیرد و پرسش جدی وصادقانه ای در مورد نظر و عقبده مطرح شود }. “پرسش” در زبان محاوره ای ودر زبان فنی شیوه یکسانی ندارد.
۶_ تعابیری نظیر بهتر .بدتر. بالاتر. پایین ترواز این قبیل در کودکستان ها رایج نیست. انسان در سنین کودکستان فاقد رشد روانی و تجربیات اجتماعی مورد نیاز برای شکل دادن به چنین مفاهیمی است.توانایی ذهنی لازم برای ساختن چنین مفاهیمی در انسان پس از ۱۲_۱۳ سالگی بدست می اید.
۷_اظهار عقیده مخالف محکوم کردن دیگران نیست.
۸_ماهیت دانش مهندسیدر گدشته بر هندسه استوار نبوده است
نه نمیشود البته دلیل هم دارد
……بسیار امیدوار و علاقه مند بودم به دنبال کامنت دوم خود نظرات و دانسته های همکاران معمار و عمران را در خصوص ماهیت دانش مهندسی در گذشته و حال ومقایسه آنها با یکدیگر داشته باشیم تا در این رهگذر به اصطلاح “چیزی دستمان را بگیرد ” و مایل هستم مجددا آن بحث را باز کنم و گمان دارم ارزش پرداختن مجدانه را دارد……. سوال : چرا ماهیت دانش مهندسی (خاصه مهندسی ابنیه و ساختمانها) در گذشته بر هندسه استوار بود ؟ و ملاحظات تنظیم شرایط محیطی و ایستایی و عملکردی – فضایی معماری با رعایت تناسباتی سطوح و دیوارها و خیز قوسها و….به خوبی رعایت میگردید به عبارت دیگر معمار گذشته با داشتن تناسبات مختلف در مقیاسها و کاربریهای مختلف ابنیه در حقیقت شاه کلید پاسخ به ملاحظات ایستایی و اقلیمی را هم در دست داشت و اینگونه بود که چون هندسه را به عنوان آن شاه کلید در دست داشت شایسته عنوان مهندس بود و همتنطور که قبلا گفتم مهندسی یکی از چندین تخصص او ارزیابی میگردید….سوال چه شده است که آن شاه کلید را زا ما ستانده اند آیا امروز هم میتوان به آن شاه کلید دست یافت و یا اساسا ماهیت موضوع تغییر یافته ؟؟؟؟؟؟ خوب است همکاران معمار و عمران و مکانیک و برق در این خصوص نقطه نظرات مستدل خود را برای رسیدن به نظری مشترگ بیان دارند…….۱
….” یک دوست ” دوم سخن بسیار شگفتی را میگوید که ناتوانی در هضم آن وادارم کرد باب گفت و گویی را با ایشان بگشایم شاید بر اندوخته ناچیز دانسته هایمان افزوده گردد ….سوال : دوست دوم گرامی غیر از زبان که تنها وتنها وتنها و صدهاوهزارها بار تنها ابزار ارتباطی بین انسانها برای انتقال مفاهیم و معانی است آیا ابزار دیگری برای انتقال مفاهیم ومعانی سراغ دارید ؟؟؟؟؟ سوال دوم از بین معدود ابزار زبانی ” به معنای عام نشانه ” ابزار به سهولت و رواج و آسانی و قانونمندی “زبان محاوره ای- آوایی – نوشتاری ” ابزاری دیگری برای ارتباط سراغ دارید ؟؟؟؟؟اگر زبان نوشتاری آوایی را به عنوان دقیقترین ابزار ارتباطی در دسترس و رایج قبول دارید به نظر شما اجزائ این ابزار که شامل واژه ها و جملات هستند قرار است چه وظیفه ای را انجام دهند /؟؟غیر از انتقال مفاهیم و معانی ؟؟؟؟؟ و برای درک معنا و مفهوم یک واژه به نظر شما چه باید کرد ؟؟؟؟طبیعیست که اولین کار ریشه یابی اطلاق مفهوم و معانی آن واژه و ریشه های آن بر آن معنا و مفهوم است و البته اگر در مصادیق این اطلاق مغایرتها یا استثناهایی وجود داشت میتوان در تفسیر معنا و مفهوم آن واژه تعدیل یا تفسیر خاصی را در نظر گرفت ( امیدوارم نظر شما این نباشد که شیوه کافی و غیر گمراه کننده اینست که به جای این کارها بیاییم و از شما بپرسیم معانی واژه ها چیست ؟؟؟؟؟) .شما (مشابه برخی قضات محترم)ابتدا احکام خود را در خصوص رد نظرات دیگران صادر میکنید بعد به دنبال دلایل و شواهد برای اثباط حکم میگردید (که البته شما دیگر محشر کرده اید و ظاهرا برای اثبات حکم صادره وظیفه ای را برای خود قائل نیستید) …البته من صحه ای برگفت و گوهایی از قبیل بهتر یا بدتر بودن یا بالاتر یا پایین تر بودن رشته های مختلف ندارم ( که این قبیل گفت و گوها بیشتر در کودکستانها رایج است ) بلکه اصرارم بر مستدل و علمی و دقیق سخن گفتن است و اتفاقا این انتظار از فارغ التحصیلان رشته های فنی به مراتب بیشتر است……ای کاش شما به جای محکوم کردن بدون استدلال دیگران خود باب گفت و گوی مستدل و علمی را در این خصوص میگشودید تا دیگران هم اگر نظر شما را نمی پذیرفتند لااقل در مواردی به دانش و آگاهیشان افزوده میگدید…..۱
من گمان نمی کردم وجود یک “مهدی مطلق” دیگه در دنیا , راحتی شما را تحت تاثیر قرار بده !!!!
به هر حال طنز ساده انگارانه پاسخ شما را به حساب تعیین تکلیف برای دیگران نمی گذارم .
@یک دوست, طنزساده انگارانه؟… دوست گرامی الان ما دوتا “یک دوست” داریم که دارند پاسخ هم رو میدند. الان مشخص نیست که … بگذریم.
یک شیوه رایج ولی ناکافی و معمولن گمراه کننده برای درک مفاهیم ان است که به ریشه زبانی “واژه ” و معنای لغوی ان کلمه , توجه کنیم. این کاری است که “یک دوست ” در کامنت قبلی انجام داده است و به این نتیجه نادرست رسیده است که :{مهندس کسی است که هندسه می داند .} . یک ادعای بزرگ و مغشوش دیگر ان است که گفته شود که …” این قبیل رشته ها علم تولید نمی کند. …تولید علم با رشته هایی پایه نظیر فلسفه و ریاضیات است.” ….روشن است که چنین جملات بد_ساختی فوق العاده گمراه کننده است. وبه روشنی شامل تلقی نادرستی از “فلسفه” و “ریاضیات ” می باشد.
نکته اساسی ان است که”رشته برتر” در کار نیست. {احساس برتری یک امر روانشناختی است و در زمره بیماری های روانی توسط روانشناسان مطالعه میشود.} . بدون درک این واقعیت مقدماتی هر گونه بحثی بیفایده است.
@یک دوست, برادرا همه ما یک دوست هستیم اینجا صحبتها بین خودمون میمونه اسمتون رو بگید و راحت باشید.
مهندس کسی است که هندسه میداند و از این رو میتوان گفت که تنها رشته ی مهندسی، معماری است. البته این به معنای برتری معماری نیست چرا که اصولا تمام رشته هایی که امروزه فنی و مهندسی نامیده می شوند، رشته های خدماتی هستند و برای خدمت رسانی به بشر به وجود آمده اند. به عبارت دیگر این قبیل رشته ها، علم تولید نمی کنند. در واقع تولید علم با رشته های پایه مثل فلسفه و ریاضیات است که امروزه در کشور ما مهجور مانده اند.
با نگاهی به کشورهای پیشرفته می توان دریافت که در آنها مهندسین مهاجر زیادی وجود دارد. مهندسین عمران، مکانیک، برق و … به راحتی می توانند در کشورهای پیشرفته کار کنند، چرا که نگاه غربیها به این گونه رشته ها نگاهی خدماتی است. اما از سوی دیگر، کمتر فیلسوف یا ریاضیدان مهاجری در این گونه کشورها وجود دارد. زیرا این گونه رشته ها را شهروندان همان کشورها انتخاب کرده و سعی می کنند در آنها تحصیل کنند.
متاسفانه در کشور ما رشته های فنی و مهندسی برتر از سایر رشته ها پنداشته می شوند و کار تا جایی بالا می گیرد که بحث بر سر واژه ی مهندس بالا می گیرد.
اگر به دنبال رشته برتر هستید به سراغ فلسفه بروید چرا که این رشته است که تکلیف تمام علوم را مشخص می کند. به عنوان مثال تعمیم دادن یافته های علوم تجربی و فنی مثل بخار شدن آب در ۱۰۰ درجه، کار فلسفه است. وگرنه چگونه می توان فهمید که در تمام دوران و در تمام مکان ها آب در ۱۰۰ درجه می جوشد؟ البته این یک مثال بسیار ساده بود، اما تمامی علوم، به نوعی اعتبار یافته های خود را مدیون فلسفه هستند.
بنابراین به دنبال فلسفه بروید اما به خاطر داشته باشید که این علم، توانایی ذهنی بالایی می خواهد.
آخه من نمی دونم کی به اینها گفته مهندس که از اونطرفش افتادن
مهندسی به قول رفیقمون فقط دانستن فرمول عمران که نیست پس خودتون رو اونقدر بالا نگیرید و تحقیق کنید که در قدیم رشته شما اصلا وجود خارجی نداشته!!!!!!!!!!!!
رشته عمران از اواخر دهه ۱۷ و اویل دهه ۱۸ به وجود اومده یعنی قبلش به قول خودتان اگه به یاد گیری فرمول باشه (فولاد از دهه ۱۸ وارد دنیا شد)رشته عمران کلا” ۳۰۰ سال از عمرش نم گذرد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پس بیا ید در این مورد حرف نزنید که به صلاح خودتان نیست
توهین به رشته ما توهین به تمام مهندسین کشاورزی است
از طرف دانشجوی مهندسی ترویج و آموزش کشاورزی
حال کردم!!!
ضمنا اگر دوستان در خصوص منطق “فازی ” و تاثیر آن در علوم و تکنولوژی و همچنین تفاوت آن با گذشته اطلاعات و نظرات دقیقی داشته باشند شاید به نتیجه گیری مفید از بحث فوق کمک زیادی کند……..
به نظر میرسه قبل از شروع دعوا در خصوص مهندس بودن یا نبودن کسی بهتر است به تعبیر و تصور مشترکی از معنای واژه ” مهندس ” دست یابیم ……یاد دارم استاد پیرنیا در خصوص واژه مهندس تعبیر دقیقی به شرح زیر داشت : ” مهندس به معنای کسی است که هندسه میداند و ریشه کلمه هندسه را “هندازه” و “اندازه ” عنوان میکرد و مهندس را کسی میدانست که با “اندازه ها ” و یا به تعبیر دقیقتر” کمیتها و نسبتها ” سرو کار دارد . اما تعبیر مشابهی در رشته های فنی بعنوان اساس و وسیله و هدف کلیه “تحلیلها”وجود دارد تحت عنوان ” عدد” ……اما آیا به راستی “عدد” همان اندازه است ؟؟؟؟ برمیگردیم به ریشه خود اندازه که “هندسه ” است …هندسه یا دو مقوله مهم “عدد” و “تناسب” سرو کار دارد در حالیکه “عدد” یک کمیت محض است و با تناسبات کاری ندارد ….یادمان نرود که در گذشته که تفکیک علوم و فنون مانند امروز تحقق نیافته بود معماران با همین “نسبتها و تناسبات ” اندازه ها گنبدها و مناره ها و طاقها و بسیاری سازه ها ی بزرگی را بنا مینمودند که از بسیاری از بناهای امروزی پایدارتربوده و عمری طولانی تر داشته اند… آیا چون در آن زمان رشته عمران و مکانیک نبوده آن کارها مهندسی نبوده اند؟؟؟؟؟آیا تخت جمشید و گنبد خاگی مسجد جامع اصفهان و پل خواجو طاق کسری و ….. کارهای مهندسی نیوده اند ….بلی بوده اند و با توجه به تکنولوژی زمانشان هم بسیار پیشرفته بوده اند و همه آنها محصول دانش مهندسی زمانشان ” هندسه ” به معنای تناسب اندازه ها بوده اند و عنوان مهندس برای معماران تنها بخش کوچکی از مهارتها و دانش و هنر آنها را در بر میگرفته آنان همواره با توجه به الزامات تخصصص خود در حیطه بسیاری از علوم و فنون و هنرهای زمان خود از علوم انسانی عرفان و الهیات گرفته تا هنر های تجسمی مصالح شناسی و….مهارت داشته اند ……اما شاید گفته شود پس چرا امروزه برای طراحی و اجرای یک ساختمان ا به تخصصهای گوناگون نیاز است چرا مانند گذشته یک معمار نمیتواند با اتکا به دانش هندسه و اندازه ها مسائل ایستایی و تاسیسات و تنظیم شرایط محیطی ساختمان را حل کند ؟؟؟ به راستی چرا …. ترجیح میدهم قبل طرح نظر شخصی این سوال به عنوان یک سوال عمومی در بین همکاران مطرح و نظرات و دیدگاه های مختلف امکان ظهور یابد……