چالش در ۵ اصل معماری سنتی

مردم واری ، پرهیز از بیهودگی ، نیارش ، خود پسندگی و درون گرایی ، ۵ اصل معروف معماری سنتی ایران … برای همه ما آشنا هستند ، شاید آنقدر آشنا که کمتر به چند و چون و ریشه آنها فکر کنیم … و اینکه این اصول آیا واقعا اصولی تعریف شده و ارزشمند برای معماری ایرانی هستند یا صرفا کلماتی دهن پرکن برای توصیف آن ؟

نگاهی گذرا و این بار با دیدی دیگر به اصول …

مردم واری : یعنی داشتن مقیاس انسانی.

آیا این اصل مختص معماری سنتی ایرانی است؟ یا جزو شاخصه های آن است ؟ آیا در هر معماری بشری از آغاز تا کنون همین اصل رعایت نشده؟ شاید خروج از مقیاس معماری مصر یا کلیساهای روم ناقض این مساله باشد ولی ما هم هر جا لازم بوده برای تحقیر و کوچک کردن مراجعه کننده ، در معماری مساجد و یا کاخها از مقیاس خارج شدیم … اگر معماری مسکونی ایران را مثال بیاوریم که معماری مسکونی همه اقوام بشری این شاخصه را دارند. همین لحظه هم که از معماری بساز و بفروشی گرفته تا خانه های مسکونی معمار ساز این مساله را رعایت میکنند. اگر ما قصد بیان یک اصل معماری ایرانی را داریم این اصل باید شاخصه معماری سنتی ایران باشد نه اینکه بگوییم همه ایرانیها گوش دارند … بله خوب همه مردم دنیا هم گوش دارند.

پرهیز از بیهودگی : نیاز به توضیح ندارد ولی به عنوان مثال در معماری سنتی ایران هیچ چیز بیهوده نبوده مثلا کاشی کاری گنبد و نما برای حفاظت از مصالح زیرین استفاده شده است.

اولا ، مثال این اصل به سرعت راه زیر سوال بردن خود اصل را نشان میدهد … کاشی کاری فضای داخلی هم برای حفاظت … ؟ گچبری چطور ؟ تزیینات محراب مساجد چطور؟ نقاشی های دیواره های تخت جمشید نقش سازه ای داشتند؟ این همه تزیینات برجسته در نمای داخلی خانه طباطبایی ها و بروجردیها نقش حفاظت دارد؟ دوما ، از دید این اصل ، هنرمندان ایرانی به نوعی زیبایی صرف را بیهودگی میدانستند و سعی در پرهیز از آن داشتند. چیزی که خلاف آن را مکررا میبینیم.

نیارش : استاتیک بنا و در کل ، مسایل سازه ای

بله ، همه معماران دنیا خانه بر آب ساختند و معمار ایرانی بنا را بر اصول محکم معماری ایرانی استوار نمود. این اصل در ساده ترین بناهای کنونی نیز رعایت میشود و هم زمان با ایران ، در هر کشور و هر مکانی که معماری مطرح بوده نیارش آنهم مطرح بوده است.

خودبسندگی : استفاده از مصالح بوم آورد

از آنجا که در ایران قدیم ، با یک تماس کوچک تلفنی تهیه سرامیک اسپانیایی و سنگ گرانیت چینی ممکن بوده ولی معمار ایرانی سعی در استفاده از مصالح دم دست و بومی نموده است این اصل ، از اصول مهم معماری ایرانی تشخیص داده شده. در کنار همه کمبودهایی دامنگیر زمان قدیم، استفاده از مصالحی با منبع دور دست فارغ از تصمیم معمار ، واقعا از صرفه خارج و نیازمند هزینه گزافی بوده است. در حالیکه درصد بالایی از مردم قدیم قدرت ساخت خانه هایی با استانداردهای همان زمان را هم نداشتند. با این حال هرجا که هزینه جوابگو بوده و پشتیبانی توسط پادشاه وقت برای ساخت بنای مهمی صورت گرفته مصالح غیر بوم آورد به شیرینی استفاده شده است.

درون گرایی :

درون گرایی یکی از خصوصیات و مشخصه های معماری نواحی مرکزی ایران است و اگر نواحی جنوبی ( بوشهر : نیمه برون گرا ) و شمالی برون گرا را جزو ایران به حساب نیاوریم این اصل میتواند به عنوان یک اصل کلی عمل نماید.

نتیجه گیری : احترام به معماری گذشته لازم ولی رویکردی عقل گرایانه نیز واجب است. هرچند برای مرحوم پیرنیا و شاگرد برومند ایشان دکتر معماریان و نیز برای معماری کهن و ارزشمند و ریشه دار ایرانی احترام زیادی قایلم ولی این اصول به نظر خیلی متزلزل هستند تا محکم. همچنین شما هر بنایی که در یک مشاور تولید شده را با این اصول بسنجید حداقل ۴ اصل از ۵ اصل معماری ایرانی در آن رعایت شده است. به طور واضح تر هرجور که طراحی کنید اصول معماری ایرانی خواه ناخواه جزیی از آن خواهد بود بنابراین نگران انطباق طرح با اصول معماری سنتی نباشید.

در همین رابطه : ۵ اصل معماری ایران وبلاگ طرح نو

565

پر کن پیاله را، کین جام آتشین ... دیریست ره به حال خرابم نمی برد

دیدگاه کاربران
  • سید مصطفی میروکیلی ۳۱ فروردین ۱۳۹۶ / ۷:۵۰ ب٫ظ

    فکر کنم نگارنده این متن یه سرچی تو نت کرده ۵ اصل رو در آورده و سعی بر تخریب این اصول داشته ولی متاسفانه به دلیل ندونستن معنی این اصل ها موفق نشده . بطور مثال وقتی اصل مردم واری رو پیر نیا میگه منظورش مقیاس انسانی نیست که بخوایم با کاخ و اینا مقایسه کنیم و بخوایم این اصل رو رد کنیم مردم واری یعنی مناسب بودن فضا با انسان (فرهنگ ، هویت ، بدن و…) ینی اگه ما اتاقی برای خواب طراحی میکنیم مناسب خوابیدن باشه و نه مناسب ورزش کردن یا انبار کردن . اگر ما مسجدی برای جمعیت کثیری از مردم میسازیم اون فضا مناسب نگه داشتن اون جمعیت باشه و آزاری نرسونه (سقف کوتاه و تهویه نامطبوع).

    نه تنها نگارنده این متن تند هیچ درکی از معماری ایرانی و ۵ اصل معماری نداره متاسفانه اینطور به نظر میرسه که هیچ درکی از کل معماری ندارن ایشون و حتی آشنا به مسایل معماری معاصر اروپا هم نیستن.

    امیدوارم قبل از هرگونه نقد ابتدا یک صدم زمانی که اون فرد برای اثبات حرفش زده رو ما برای تحقیق حرف خودمون بذاریم که نقدمون هم منصفانه بشه هم علمی

  • رویا ۶ اسفند ۱۳۹۱ / ۶:۵۱ ب٫ظ

    با احترام به اساتیدی مانند پیرنیا که برای زحماتشون در ثبت ارزشها و سنت های معماری ایران بسیار ارزش قایلم، باید بگم که این نگاه پر طمطراق به گذشته چه در معماری و فرهنگ و غیره کمی باید در میان خود ما ایرانی ها دست کم تعدیل بشه و نگاهمون واقع گرایانه تر بشه . بله اصولی که فرمودید با اشکال گوناگون در همه جای دنیا قرن هاست که استفاده میشه.ولی امروز چی برای عرضه به دنیای معماری داریم ؟

  • زینب ۱۳ آذر ۱۳۹۱ / ۳:۱۳ ب٫ظ

    باسلام
    دوست عزیز باشما صدرصدموافقم.من خودم دانشجوی ترم سه ارشدمعماری هستم،از هنرستان من دارم میخونم معماری ایران ۵ اصل داره من هرچی خوندم تحقیق کردم همه این اصول هم تو معماری روم هم معماری یونان وهم معماری مصر رعایت شده (البته مصر از نظر تناسبات با بقیه کمی فرق داره هرچند مصریان قدیم بعلت داشتن آرمانهای فراعنه ها تحت تاثیر قرار گرفته و معماری با احجام غیر واقعی بوجودآوردن،چیزی که در دیگرتمدنها بعلت دموکراسی کمتر شاهد این احجام فردگرانه هستیم).در کل میخوام بگم اینقد متعصبانه از این معماری ۲۵۰۰ساله گفتیم وگفتیم که از معماری روز جاموندیم،ودر نهایت ۲۵۰۰ساله آینده جامعه ایران بعلت این سهل انکاری بجای رحمت لعنت بر ما میفرستن.باور کنید دوستان اگه میگم لعنت علت این هست آیندگان وقتی اون تمدن ایران باستان ببینن حتما حسرت این روزای ما رو میخورن که ای کاش میشد اونا بجای ما بودن تا تمدن ایران راابقا یا احیا میکردن.

  • ندا ۱۴ آبان ۱۳۹۱ / ۱۲:۱۳ ب٫ظ

    سلام و خسته نباشید خدمت شما

    من دانشجوی ارشد معماری پایدار در یکی از دانشگاه های انگلیس هستم

    در دیدگاه و نظرات شما نسبت به خصوصیات معماری سنتی ایران کلی گویی وجود داره. نویسنده محترم
    ۱- تاکید بر خصوصیات معماری سنتی ایران به این معنی نیست که معماری دیگر نقاط جهان از این موهبت بی بهره بوده اند. بلکه برای توجه دادن دانشجویان محترم به نکات زیرکانه ای بوده که گذشتگان ما توجه کرده و ما امروز از ان غافلیم.

    ۲-خودبسندگی یعنی اینکه با انچه که در پیرامون داریم می توانیم بهترین ها را بسازیم همان طور که پیش از ما چنین کردند. یعنی مصرف انرزی در انتقال مصالح را کم کنیم.
    ۳-پرهیز از بیهودگی یعنی زیبایی با عملکرد همراه بوده تا یک پروفیل رو بی دلیل وارد نما نکنیم و هزینه های گزاف به پروزه تحمیل نکنیم.

    ….
    نویسنده محترم به شما توصیه میکنم پیش از قضاوت عجولانه راجع به معماری پر افتخار ایران نیم نگاهی به پروتکل کیوتو بندازین تا مطلع بشین که دولتمندان تمامی کشورهای توسعه یافته چه قدر بودجه در نظر گرفتند تا طرح هایی رو اجرا کنند که تماما خصوصیات معماری ایران و تمامی معماری سنتی جهان رو داره. به این گونه معماری معماری پایدار میگن لطفا بیشتر مطالعه بفرمایید.

  • میثم ۲۱ تیر ۱۳۹۱ / ۱۱:۲۲ ق٫ظ

    با عرض ارادت
    اندکی لحن تند بود، اما متن قابل قبول، دست مریزاد برادر …
    سالها پیش مقاله ای خوندم از نادر اردلان، از معماری کف و دیوار و سقف رو برداشت و تشبیه کرد به زمین و انسان و حرکت به اوج. نه بحث آوانگارد بودن مطرحه نه تقبیح سنت، هرکجا مطلبی یا مفهومی چه امروزی چه دیروزی از دایره عقلانیت خارج شد نکوهیده است و در ضمن تکرار بدیهیات بیهوده.
    نقره کار در کلاس مبانی نظری معماری برای موجه نشان دادن مورد ادعای خودش، معماری گذشته ما رو پر از تزئین تفسیر میکرد و معماری هندی بود اگه اشتباه نکنم پر از زینت! این مطلب البته نه ربطی به شخصیت قابل احترام آقای نقره کار داره و نه ارتباطی به سایر عقاید ایشون همونطور که مطالب این مقاله نفی زحمات پیرنیا و معماریان نیست.

  • sadegh ۱ خرداد ۱۳۹۱ / ۵:۳۱ ب٫ظ

    بسیار خوشحالم که این چنین با موضوع برخورد شده ولی نباید فراموش کرد که این ۵ اصل آزمونهایی است که گذشتگان ما کرده و خطا هایشان را برطرف کرده اند اگر همه میتوانستند با این مهارت این اصول را رعایت کنند معماری ایرانی معنا نداشت پس این اصول را حفظ کنیم و در پی اضافه کردن به این اصول درست باشیم نه اینکه آنهارا مانعی برای پیشرفت طرح بدانیم

  • حمید افخمی ۲۸ دی ۱۳۹۰ / ۸:۵۴ ب٫ظ

    با تشکر
    برای اولین بار است که می بینم یک مساله معماری سنتی در ایران به دور از تعصب مورد نقد و بررسی قرار میگیرد با همین رویکرد است که می توان با نقد وشناخت دقیق معماری ایران به پیشرفت ان کمک کردنه با به به و چه چه های بی اساس دوست دارم این بحث کاملتر مورد بررسی قرار بگیرد

  • بیتا ۱۹ دی ۱۳۹۰ / ۱۱:۴۷ ق٫ظ

    چند روز پیش جواد خیابانی یک نامه در نقد منتقدانش منتشر کرد. نمی دانم چرا از لحن این مقاله و متد تحلیلی‌اش یاد آن افتادم. بد نیست بخوانیدش تا از دید خواننده متوجه خام بودن استدلالهایتان شوید. اخیرا باب شده افراد زیادی، به بهانۀ ارائۀ نظرات آوانگارد (که کم‌کم آنها هم از فرط تکرار نخ‌نما شده‌ است) بدون روند منطی تیشه به ریشۀ نظرات قدیمی می‌زنند. قصدم جانب‌داری از ایشان نیست، اما مشابه بحث‌های او و تئوری‌هایش که جسورانه مدون شده بود کجای مطالعات معماری ایران است؟ اکنون قلم در دست گرفتن و انتقاد با لحن غیراستاندارد وبلاگی کار ساده‌ای است و گول‌زننده. بیشتر مطاله کنیم، فعلاً کمتر بگوییم

    • مهدی مطلق ۲۷ دی ۱۳۹۰ / ۸:۳۵ ب٫ظ

      در صورتی که استدلالی در این زمینه دارید ارائه کنید. در غیر این صورت، … .

  • سهراب تکبیری ۵ مرداد ۱۳۹۰ / ۹:۳۴ ب٫ظ

    شاید کلاسهای درس آشنایی با هنر معماری اسلامی دانشکده هنرهای زیبا در سالهای۶۴-۶۵ شاهد آخرین سالهای حضور مرحوم پیرنیا در عرصه تدریس و آموزش بوده باشد و من به خوبی به یا د دارم که چگونه با دستانی لرزان بر روی تخته خط میکشید و با هیجان و اشتیاق خاصی سعی در بیان ارزشهای مستتر در معماری ایرانی و ایرانی اسلامی داشت و آقای معماریان نیز مانند همه ما از گفته های ایشان نوت بر میداشت ( و ما نمیدانستیم نتهای ایشان قرار است به نام ایشان و البته با اجازه استاد بشود کتابهای کارشناسی معماری اسلامی) بگذریم فحوای سخنان استاد به عنوان یک مرمت کار حرفه ای (و نه طراح معماری و یا منتقد و تاریخ نگار معماری که خود نیز ادعایی در این خصوص نداشتند ) بیان ارزشهای مستتر در معماری ایرانی و معماری ایرانی دوران اسلامی و از نگاه کسی که بسیار دیتیله با این معماری و اجزا و ساختارهای آن سرو کار داشته بوده است ایشان به جز چند مورد محدود ( در نشریات سازمان حفظ آثار و …..)هیچگاه به طور جدی و گسترده برای بیان نظریات و احتمالا تئوریهایش دست به قلم نبرد و تنها نوارهای سخنرانیو نوتهای دانشجویانش ( از جمله نوتهای آقای معماریان )در دسترس باشد و به نظر میرسد برای آنکه بتوان از میان نظرات مستند به تجارب بسیار ارزنده ایشان به تئوری و فرضیه های بی تناقض و پایداری دست یافت باید کار تحقیقاتی جدیتر و دقیقتر از جزوه های دست نویس آقای معماریان عزیز انجام شود……..(بد نیست نیم نگاهی به مراحلی که آقای کریستوفر آلکساندر و احتمالا تیم تحقیقاتی ایشان برای تدوین کتاب زبان الگو طی نموده بیاندازیم تا بفهمیم در خصوص تئوریزه کردن ویژگیها و سبکشناسی معماری ایرانی بر اساس تجارب و نقطه نظرات استاد پیرنیا و دیگر نظریه پردازان چقدر کم کار شده و کار با چاپ تکراری و انبوه رولوه های دانشجویان در کتابهای متعدد به سامان نمیرسد )

  • سارای ۱۹ خرداد ۱۳۹۰ / ۴:۲۸ ب٫ظ

    ممنون از مطلب جالبتون… چیزی که منو خوشحال می کنه برداشتن تقدس از معماری ایرانی و اسلامی هست. تقدسی که دیگه بعضی ها به شیوه ی بیمارگونه به بعضی مسائل میدن. هیچ چیزی نباید مقدس انگاشته بشه، برای پیشرفت باید انتقاد کرد و اشکالات رو هم دید. همونطور که گفته شده این تعاریف هیچ سبکی رو معلوم نمی کنن و این یه اشکاله که باید رفع بشه. مطرح کردنش هم نباید ناراحت کننده باشه.

  • علیرضا ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ / ۷:۵۰ ق٫ظ

    تحلیلی ساده انگارانه بر آن همه زحمات مرحوم پیرنیا نگاشته اید که چنانچه مایل به بحث باشید دلایل خود را به تفصیل شرح خواهم داد . زحمات مرحوم پیرنیا در معرفی معماری ایرانی مثل زحمات فردوسی در شعر فارسی است.با این تفاوت که میوه کار فردوسی امروز به ثمر نشسته اما میوه کار مرحوم پیرنیا فردا روز به ثمر می نشیند.

    • مهدی مطلق ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ / ۲:۵۱ ب٫ظ

      نه تنها مایل به گفتگو هستم بلکه، در این رابطه (نه در ارتباط با زحمات مرحوم) یعنی در ارتباط با ۵ اصلی که از آنها سخن رفته و منحصر نبودن آنها به معماری ایرانی، صحبت خود را بفرستید، همینجا منتشر خواهد شد.

  • behzad ۲۶ شهریور ۱۳۸۹ / ۸:۴۴ ب٫ظ

    دوسته عزیز، جز گزینی دومی با باقی موافقم،
    برای مثال عملکرده تزئینات، ارتباط با مخاطب و رساندانه یک پیام به صورته بصری است. که البته اون هم در مرده تمامه معماری های بومی-کلاسیک صدق میکنه (تا قبل از مدرنیته)
    مثال : کلیسای سن پیتر- شهره مامنووء- معبده خورشید-یا هر چیزی که تو اصفهان بود از هر دوری

    • مهدی مطلق ۲۸ شهریور ۱۳۸۹ / ۶:۵۴ ق٫ظ

      در مورد عملکردی بودن تزیینات چه در معماری و چه در سایر هنر ها بحث از عملکرد فیزیکی و استفاده جدا از معنا مطرح است. مثلا در این مباحث سعی شده برای کاشیکاری عملکرد حفاظت از مصالح زیرین مطرح شود. هر جا هنر صرفا جنبه معنایی و زیبایی شناسانه دارد میتوان بر بحث رسانه ای آن به درستی تکیه کرد که مبحثی طولانی ست . منتها این را عملکرد گراها بی هوده بودن میدونند و تلاش دارند برای همین مثالهایی که شما آوردی جنبه عملکرد فیزیکی پیدا کنند و هدف من نفی این نکته اخیر بود. من تا حدود زیادی با شما موافقم ولی داریم خیلی از جاهایی که هنرمند بر بحث زیبایی شناسی صرف تکیه داشته و لذت بردن از زیبایی مساله بدی نیست که اون رو انکار کنیم. خیلی از جاها هم در همین حین پیامی به مخاطب داده شده و خیلی از جاها هدف اصلی رساندن پیام و برقراری ارتباط با مخاطب مطرح بوده … ممنون از پیام شما

  • محمدرضا مجاهدی ۲۲ مرداد ۱۳۸۹ / ۶:۳۳ ق٫ظ

    جانا سخن از زبان ما می گویی
    واقعا دست مریزاد! پرینت این مطلب را باید پشت در کلاس های معماری اسلامی نصب کرد تا استاد مربوطه قبل از تکرار این ۵ اصل و شرح و بسط آن کمی تامل کند.

  • یحیی ۱۶ مرداد ۱۳۸۹ / ۶:۲۸ ق٫ظ

    با درود
    با نتیچه گیری شما کاملا موافقم. خسته شدیم از این همه کلی گویی. هر سبکی و هر مکتبی مشخص های خود را دارد. مشخصه یعنی چیزی که می توان آن را متمایز دانست. همانطور که وقتی از معماری یونان و یا هندوستان صحبت میکنیم کاملا خصوصیات و اصول معمار آنها را متوجه می شویم و می توان با جزئیات نام برد.
    حالا شما بگویید کدام یک از ۵ اصلی که نام برده شده واقا مشخصه یک مکتب خاص هست. بسه انقدر ادبیات و داستان سرایی رو با معماری قاطی نکنیم. اینگونه توصیف از معماری رو بچه های رشته های انسانی خیلی بهتر از ما معمار ها بلدند.

  • ابراهيم زاده ۱۴ مرداد ۱۳۸۹ / ۹:۱۴ ق٫ظ

    با سلام
    ضمن تشکر از زحماتتان از علاقمندان این سایت می باشم ولی دوستانه بگویم این نوع برخورد در شان این سایت نمی باشد.

    با تشکر فراوان

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

توسط
تومان